دوست خوب و واقعی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 1 / 6 / 1394
بازدید : 1001
نویسنده : Pooriya

 

داستان کوتاه دوست خوب دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد. دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت: « امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد». آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند شنا کنند. ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد. اما دوستش او را نجات داد. او بر روی سنگ نوشت:« امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد .» دوستی که او را سیلی زده و نجات داده بود پرسید:« چرا وقتی سیلی ات زدم ،بر روی شن و حالا بر روی سنگ نوشتی ؟» دوستش پاسخ داد :«وقتی دوستی تو را ناراحت می کند باید آن را بر روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آن را پاک کند. ولی وقتی به تو خوبی می کند باید آن را روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را پاک نکند.»

 

منبع متن : http://mahshidhamnafas.Loxblog.com




مطالب مرتبط با این پست :

می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
mahshid در تاریخ : 1394/6/11/3 - - گفته است :
سلام پوریااااااا خوبی؟؟؟
وبت عااالیه
قالبش حرف ندااااره
دست مریضااااد
موفق باشی دوست مهربونم
پاسخ:مرسی ممنونم عزیزم فدات بشم


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








Hello Dear Friends, Welcome to our web. I hope a good time on this website and I hope to eat the very same reason.

نظرتون درباره ی وبلاگم چیه؟؟؟





























RSS

Powered By
loxblog.Com